نگاهی به شیوه مناظره های قرآنی

مناظره یکی از شیوه های ارتباط کلامی برای بیان دیدگاه و باورهاست. هرانسانی نیازمند ارتباط با دیگری است، زیرا افزایش ارتباط به معنای افزایش دایره نفوذ و قدرت و در نتیجه عزت و اعتبار درمیان مردم است. انسان اجتماعی می کوشد تا با ایجاد تفهیم و تفاهم از طرق مختلف به ویژه کلامی، دایره ارتباط خویش را گسترده تر نماید و همدلی و همراهی و همکاری دیگران را به دست آورد.


مناظره که از واژه عربی نظر به معنای دیدن با چشم است، به سبب توسعه معنایی، برای تفکر و تدبر به کار می رود. در دایره وسیع تر معنایی به آراء شخص نیز انظار گفته می شود هم چنین معنای عقاید و باورها را پوشش می دهد. بنابر این هنگامی که سخن از مناظره به میان می آید، به معنای این است که هر یک از دو طرف گفت وگو می کوشد تا آراء و عقاید و باورهای خود را به دیگری تفهیم کرده و او را به درستی و راستی عقاید خود قانع نموده و همراهی و همکاری او را برای خود تضمین نماید.
ادامه نوشته

با روشی نیکو و حکیمانه دعوت کنید

از راه و روشی که قرآن کریم در دعوت به راه خدا و مجادله با مخالفین ترسیم نموده ، پیروی کنند. این روش در آیات پایانی سورة «النحل » به صورت خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و سلم آمده است تا ما نیز بعد از او به هدایتش رهنمون شویم :{ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ} [النحل : ۱۲۵]



«ای پیامبر!»مردمان را با روشی حکمت آمیز و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان ، و با ایشان به شیوة هرچه نیکوتر و بهتر گفتگو و مجادله کن !.
ادامه نوشته

داستان ترجمه قرآن به زبان فارسی

اولین ترجمه کامل قرآن به زبان فارسی دارای فراز و نشیب های فراوانی بوده است، اگر چه تا سالها بعداز ورود اسلام به ایران، ترجمه کامل قرآن برای فارسی زبانان صورت نگرفته بود ولی اولین ترجمه فارسی آنچنان قدرتمند و عالمانه صورت گرفت که تا قرن ها بعد نیز مبانی ترجمه به زبان قرار گرفت آنچه می خوانید داستان ترجمه قرآن است به زبان فارسی، ترجمه ای که در تاریخ به عنوان ترجمه طبری شناخته می شود.

ادامه نوشته

قبایح عقلی از نظر قرآن

 انسانها به طور طبیعی و براساس فطرت سالم خود به چیزهایی گرایش دارند و از چیزهایی بیزارند. یعنی انسان همان طور که به زیبایی ها گرایش و از زشتی ها نفرت دارد، همچنین به کارها و افعالی گرایش دارد و از افعالی گریزان است. از اینجاست که مسئله حسن و قبح فعلی مطرح می شود. به عنوان نمونه انسانها از ظلم و دروغ بیزارند و به عدالت و راستی تمایل دارند.

 

حسن و قبح عقلی، هم در اشیاء و امور مطرح می باشد و هم در افعال و معانی اعتباری و اختیاری مطرح می شود. شناخت قبایح عقلی می تواند آدمی را در جهت حرکت در مسیر درست یاری رساند. براین اساس نویسنده به معرفی مواردی که از نظر قرآن به عنوان زشتی ها و قبایح یادشده پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

ادامه نوشته

داستان حضرت نوح

يا قوم لا اسئلکم عليه ما لا ان اجري الا علي الله (سوره هود 290)

 

اي قوم! الله را بپرستيد من براي رسالت خود از شما چيزي نمي خواهم. خداوند بهترين بخشندگان است مزد مرا تنها او خواهد داد.
دل هاي مرم رو به تاريکي و سياهي رفته بود. گويي شيطان جايي براي تابش نور ايمان در دلشان باقي نگذاشته بود. فساد قوم نوح را هر روز بيشتر از روز پيشين به کام خود مي کشيد. نوح با زباني گويا و دلي بردبار و انديشه اي محکم و منطقي قوم خويش را هدايت مي کرد. او اميدوار بود که روزي چشم هاي کافران بينا شود و راه نور را از ظلمت باز شناسد.
مسکينان و مستضعفاني چند، دعوت نوح را اجابت کردند و به او پيوستند اما مال اندوزان و دنيا دوستان که پيوستن به حق و حقيقت را برابر با از دست دادن دارايي و منافع خويش مي پنداشتند، نوح را از خود مي راندند و کذب وجود خود را به حقيقت گفتار نوح نسبت مي دادند. و گاه بر پستي روحشان با جملات استهزا آميز مي افزودند و به نوح مي گفتند:

اي نوح تو مانند ما بشري بيش نيستي و همراهان تو پست ترين مردمانند. تو و پيروانت برتري بر ما نداريد و همگي دروغگوييد.

ادامه نوشته

رشد و انحطاط از نگاه قرآن

انسان تنها موجودی است كه قادر است بهترین رشدها یا بدترین انحطاط ها را داشته باشد. هیچ موجود دیگری در آفرینش چنین صعود و نزولی ندارد.بنابراین باید عوامل رشد و انحطاط را شناخت و با فراهم كردن زمینه رشد و برداشتن موانع آن، راه را برای كمال هموار كرد.

 

دراین مقاله، نویسنده سعی كرده است بطور اجمال به این مهم بپردازد. مطلب را از نظر می گذرانید:

ادامه نوشته

رفتار با پدر و مادر

- سوره: ۴۶ , آیه: ۱۵

و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد مى‏گويد پروردگارا بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس گويم و كار شايسته‏اى انجام دهم كه آن را خوش دارى و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‏پذيرانم

۲- سوره: ۳۱ , آیه: ۱۴

و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شير باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش كرديم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است

ادامه نوشته

نشانه های بیم وامید

 

جنگ خندق

قسمت سوم

برای مطالعه قسمت دوم کلیک کنید.

همان گونه که در دوقسمت از مطالب گذشته به چگونگی آغاز وپیدایش جنگ پرداختیم .اینک در این مطلب به آیات نازل شده در خلال این واقعه بسیار سرنوشت ساز در تاریخ اسلام و حتی تاثیر گذار در تاریخ بشریت می پردازیم.

سنگ ها و صخره ها در برابر اراده پولادین یاران راستین رسول خدا  (صلی الله علیه وآله وسلم)از خجالت آب  می شد.همراهی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)در حفر خندق  قوتی لایزال بر جان های مومنان جاری می ساخت .مومنان چنان دلداده به کندن می پرداختند که جز به اندکی دوری از کار برای جلب رضایت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و برای سامان دادن به خاندان ،جز با اذن و اجازه آن  حبیب الله نمی رفتند.از سوی دیگر مومن نمایانی که  به وادی نفاق نزدیکتر و از مدینه النبی و شخص نبی (صلی الله علیه وآله وسلم)دورتر بودند با اجازه وبی دلیل و بهانه شعار "حی علی ترک العمل "سر می دادند.مومنان دل آزرده از این رفتار و عمل کج منشانه با امید خدا همچنان بر سر صخره ها می کوفتند وسنگ های گران را از جای در می آوردندکه ناگاه موکب وحی الهی بر جان نبی مکرم نزول کرد و برق شادمانی را در چشمان با بصیرت مومنان درخشنده تر کرد.

در آن هنگام كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) با انبوه مسلمانان با سرعت مشغول كندن خندق در اطراف مدینه بودند، گروهى از منافقین به ظاهر در صف آنها بودند و كمتر كار انجام مى‏دادند و تا چشم مسلمانان را غافل مى‏دیدند، بدون اجازه گرفتن از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آهسته به خانه‏هاى خود مى‏آمدند. اما هنگامى كه مسلمانان راستین مشكلى پیدا مى‏كردند، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده اجازه مى‏خواستند و به محض اینكه كار خود را انجام مى‏دادند، باز مى‏گشتند و به حفر خندق ادامه مى‏دادند، تا از این كار خیر و مهم عقب نمانند. آیه فوق گروه اول را مذمت و گروه دوم را ستایش مى‏كند.

خداى تعالى درباره مؤمنان آیه ذیل را به پیغمبر نازل فرمود:

«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا على امر جامع لم یذهبوا حتى یستأذنوه إن الذین یستأدنك أولئك الذین یؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم الله ان الله غفور رحیم» (1)

[جز این نیست كه مؤمنان حقیقى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ایمان كامل دارند و هر گاه در كارهاى عمومى كه حضورشان لازم باشد حاضر شوند تا اجازه نگیرند از نزد وى بیرون نروند كسانى كه از تو اجازه گیرند همان كسانى هستند كه به خدا و رسولش ایمان آورده‏اند و چون از تو براى بعضى كارهاشان اجازه خواستند به هر كدامشان كه خواستى اجازه بده و براى ایشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده و مهربان است.]

و درباره منافقان نیز در دو آیه بعد فرموده:

«...فلیحذر الذین یخالفون عن امره أن تصیبهم فتنة او یصیبهم عذاب الیم» .(2)

[باید كسانى كه از امر خدا مخالفت مى‏كنند بترسند از اینكه دچار فتنه‏اى گردند یا به عذاب دردناكى دچار شوند.]

و نیز فرموده:

«و إذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لكم فارجعوا و یستأذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عورة و ما هى بعورة ان یریدون الا فرارا» (3)

[آن گاه كه گروهى از ایشان گفتند اى مردم یثرب جاى ماندن شما نیست باز گردید و گروهى از ایشان از پیغمبرشان اجازه خواسته و مى‏گفتند خانه‏هاى ما بى‏حفاظ است!خانه‏هاشان بى‏حفاظ نبود و جز فرار كردن قصد دیگرى نداشتند.]

در ادامه مطلب بخوانید:

 

ادامه نوشته

قرآن موسوم به امام زمان در دست چاپ

 

قرآن

قرآن منسوب به امام زمان(عج) در هفته كتاب رونمایی می‌شود

كتابخانه مجلس شورای اسلامی همزمان با هفدهمین دوره هفته كتاب جمهوری اسلامی ایران، قرآن منسوب به امام زمان(عج) را چاپ و رونمایی می‌كند. 

مجلس شورای اسلامی به‌مناسبت صدمین سالگرد تأسیس خود و سی‌امین سالگرد انقلاب اسلامی یكی از قرآن‌های نفیس موجود در گنجینه خود به نام «قرآن موسوم به امام زمان(عج)» را از سال گذشته برای چاپ عكسی آماده كرده است. این قرآن پیش از این قرار بود در هفدهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن كریم چاپ شود، اما به دلیل تغییر كیفیت چاپ به تعویق افتاد.

«احسان‌الله شكراللهی»، مدیر روابط عمومی و امور بین‌الملل كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شورای اسلامی، با اعلام خبر انجام مراحل پایانی چاپ و رونمایی از این قرآن در هفته كتاب جمهوری اسلامی ایران به ایكنا گفت: چاپ قرآن ظرایفی دارد، هرچه قدر یك كاتب دقیق‌النظر و اهل صحت در كتابت باشد، باز در كتابت جلد كامل قرآن ممكن است اشتباهاتی در خط، نگارش كلمه، نگارش حرف، علائم سجاوندی و اعرابی به‌ وجود آید، طبیعتاً باید این اشكالات بر‌طرف می‌شد، چرا كه قرار است قرآن صحیحی منتشر كنیم. ما باید با مشاوران هنری و فنی مختلفی مشورت می‌كردیم، هم‌چنین به دلیل بالابردن كیفیت چاپ و عرضه اثری فاخرتر مدت‌زمان چاپ این قرآن طولانی‌تر از موعد مقرر شد.

وی ادامه داد: هم‌اكنون ویرایش و تأیید چهار صفحه دیگر از این قرآن باقی مانده است و با اتمام این كار قرآن به صورت كامل آماده چاپ خواهد بود. در روند جدید چاپ، قرآن با وضوح بیشتر و كیفیت بالاتر با استفاده از پیشرفته‌ترین دستگاه‌های چاپ عكسی چاپ می‌شود.

شكراللهی گفت: كتابخانه مجلس شواری اسلامی بیش از 100 نسخه كامل نفیس از قرآن دارد، كه قرآن موسوم به امام ‌زمان(عج) كه در زمان صفویه تا اوایل قاجاریه به خط «احمد نیریزی» كتابت شده و «بیگلر بیگی» آن را وقف كرده، تا توسط وراث به دست مبارك امام زمان(عج) برسد، یكی از نفیس‌ترین این نسخه‌هاست.

وی در پایان گفت: قرآن منسوب به امام زمان(عج) آبان‌ماه سال جاری چاپ و در هفدهمین هفته كتاب جمهوری اسلامی ایران رونمایی و عرضه می‌شود.

همنشین شما در بهشت کیست؟

اگر شما پیرو حقیقی شریعت ناب محمدی و تابع دین حقه اسلام هستید، که هستید ان شاءالله، در بهشت خدا  با چهار گروه معاشر و همجوار خواهید بود، توضیح بیشتر را از تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 589 بخوانید:

 

در ادامه مطلب بخواهید:

ادامه نوشته

رابطه قرآن و هنر

 

قرآن و هنر

ابزارهاي هنري، يكي از رساترين، بليغ‎ترين و كاري‎ترين ابزار ابلاغ و تبليغ پيام است. در واقع، هنر نيز يك شيوه بيان است، يك شيوه ادا كردن است، منتها اين شيوه بيان از هر شيوه تبيين ديگر، رساتر، دقيق‎تر، نافذتر و ماندگارتر است. اگر زبان علمي يا عادي داراي اين ويژگي و بيان مستقيم حقايق است، زبان هنر نيز، اين ويژگي را دارا خواهد بود كه بيان غير مستقيم همين حقايق است، با اين تفاوت كه زبان هنر، بيانگر حقايق به صورت واقعي آن‎ها نيست، بلكه بر عنصر تخيل استوار است.

به عنوان مثال، براي نشان دادن اهميت انفاق در راه خدا، گاهي مي‎گوييم: «هر كس براي خشنودي خدا اموال خود را انفاق كند» چند برابر آن پاداش خواهد داشت. قهراً اين سخن، يك بيان واقعي يا عادي و يا علمي است.

اما هنگامي كه همين مفهوم را در آيه 261 سوره بقره، مشاهده مي‎كنيم، مي‎بينيم، قرآن كريم اين تعبير را در قالب يك بيان «هنري» در آورده و در آن، يك رابطه جديد بين انفاق و دانه گندم به تصوير كشيده شده است: «كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‎كنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند».

عالي‎ترين هنر در پيوند ميان اصوات و صداها، تلاوت قرآن كريم است، كه همواره مورد ستايش پيشوايان دين قرار گرفته است

بنابراين، قرآن كريم، براي عمق بخشيدن و محكم‎تر كردن مظلوم و مقصود مورد نظر در ذهن مخاطب از يك شيوه هنري سود برده است.

در يك نگاه كل، چنين مي‎توان گفت: هر چند در قرآن كريم، به صراحت آيه‎اي درباره هنر و ارزش آن وارد نشده است، ولي از آن جا كه دعوت قرآن كريم و اسلام به چيزهايي است كه در فطرت آدمي است ميل به زيبايي و استفاده از شيوه‎هاي مختلف هنري براي جذب بيشتر از امور فطري است كه در وجود انسان است و قهراً قرآن كريم مي‎بايست، به گونه‎اي به زيبايي هنر و ارزش آن پرداخته باشد، برخي آيات كه در اين زمينه وارد شده‎اند عبارتند از:

1. «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ ...؛ (سجده، 7) او همان كسي است كه هر چه را آفريد، نيكو آفريد ...».

2. «وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ ...؛ (غافر، 64) و شما را صورت گري كرد و صورتتان را نيكو آفريد ...».

3. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ ...؛ (مؤمنون، 14) پس بزرگ است، خدايي كه بهترين آفرينندگان است ...».

4. «صِبْغَه اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَه ...؛ (بقره، 138) رنگ خدايي (بپذيريد رنگ ايمان، توحيد و اسلام) و چه رنگي از رنگ خدايي بهتر است! ...».

5. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَه اللَّهِ ...؛ (اعراف، 32) بگو چه كسي زينت‎هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده روزي‎هاي پاكيزه را حرام كرده است؟ ...»

6. «يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ ...؛ (اعراف، 31) اي فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد ...».

آيات فوق، همگي دلالت دارد بر اينكه خداوند متعال نيز از زيبايي واتقان و قامت موزون در پديده‎ها خبر مي‎دهد و به نقش هنر، زيبايي، هماهنگي، دلنوازي و صورت‎هاي زيبا و دلپذير در مخلوقات خود ذرات عالم، اشاره مي‎فرمايد، پس ما نيز بايد، درس گرفته و در كارها و اعمال مان، از هنر و زيبايي و خلق شيوه‎هاي نو و دلنواز كمك بگيريم

انسان و اندیشه درباره قیامت

 

قیامت

قسمت اول: تصویری از قیامت !

 

« لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ  وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ  أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ » سوگند به روز قیامت ، و سوگند به (نفس لوامه و) وجدان بیدار و ملامت‏گر (كه رستاخیز حق است). آیا انسان مى‏پندارد كه‏هرگز استخوان‏هاى او را جمع نخواهیم كرد.

مساله قیامت و معاد، مورد قبول پیروان همه ادیان است; حتى آنان‏كه بر اساس فطرت، ماوراء الطبیعه را پذیرفته‏اند بدان معتقدند.

پیشوایان معصوم ما علیهم السلام مسئله دنیا و آخرت و كیفر وپاداش را با تعبیرهاى گوناگون بیان كرده‏اند كه همه آن‏ها در واقع،تفسیر و تبیین آیات قرآنى است. آن بزرگواران در جمله‏هاى كوتاه،معانى بلندى را به ره‏جویان ارائه كرده‏اند تا آنان كه در پى یافتن‏حقیقت‏اند بدان دست‏یابند و از وادى تباهى جان به در برند.

بیان معصوم به گونه‏اى است كه هیچ جاى ابهام باقى نمى‏گذارد و بااندكى تامل انطباق آن با قرآن بر ما آشكار مى‏شود.

یكى از سخنان عمیق و پرمعنا، این فرمایش امام هادى(ع) است كه‏مى‏فرماید: «الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر فیها آخرون; دنیا چونان بازارى است كه گروهى در آن سود مى‏برند و دسته‏اى‏زیان‏كارند.» امیرمومنان(ع) مى‏فرماید: «الیوم عمل و لاحساب و غداحساب و لاعمل;امروز (دنیا) وقت عمل است و نه جاى بازخواست و فردا(قیامت) روز بازخواست و حسابرسى است و نه جاى عمل.» هنگامى كه‏این دو جمله نورانى را كنار آیه «كل نفس بما كسبت رهینه‏» قراردهیم، درمى‏یابیم كه هیچ تباین و اختلافى میان آن‏ها وجود ندارد، جزدر لفظ «اما» و مفهوم یكى است و آن بازگشت‏به محضر عدل الهى وحضور در عرصه قیامت‏به منظور كیفر و پاداش; همان چیزى كه آیات‏آغازین، به آن پرداخته است.

در جاى دیگرى از سخنان على(ع) مى‏خوانیم: «جان‏هاى‏تان ارزش‏مندندآن‏ها را به كم‏تر از بهشت نفروشید.» داد و ستدى كه مورد نظر امام‏است، همان بندگى و فرمان‏بردارى از خداوند و پیروى از احكام است وعملى كه بر اساس رهنمودهاى بزرگان و متكى به آیات قرآن باشد بهشت‏را به ارمغان مى‏آورد. كسى كه در این خاكدان، دامان به گناه آلوده‏نكند و فرصت نبازد همانند كشاورزى است كه زمانى را به كاشت و داشت‏مى‏پردازد، تا زمان برداشت فرا رسد، اعمال انسان، چونان بذرى است‏كه روزى ثمر مى‏دهد. و این، مفهوم روایت است كه: «الدنیا مزرعه‏الاخره‏».

جان‏هاى‏تان ارزش‏مندندآن‏ها را به كم‏تر از بهشت نفروشید.

مخاطبان آیه «كلوا واشربوا هنیئا بما اسلفتم فى الایام الخالیه;بخورید و بنوشید، گواراتان باد به [پاداش] آن‏چه در روزهاى گذشته‏انجام دادید.» جز پاكان و كسانى كه در دنیا راه صلاح پیمودند،نیستند، چرا كه پرهیز از گناه چنین پاداشى دارد.

آنان كه سر به فرمان خدا و رسول نهادند و وعده‏هاى الهى را با یقین‏پذیرفتند شایسته چنین خطابى هستند. اما كسانى

قیامت

كه ره‏توشه‏اى‏برنگرفته و خویش را آماده حساب‏رسى نكرده كجا سزاوار چنین‏پاداشى‏اند. آن چه كه در كلام معصوم آمده و به انسان پیام داده كه‏خویشتن را به كم‏تر از بهشت نفروشید، تنها در اعمال نیك تبلورمى‏یابد: خدمت‏به بى‏نوایان، یارى زیردستان و تن دادن به مشكلات وبردبارى در گرفتارى‏ها از مصادیق كارهاى نیك است كه انسان را به‏درجه‏اى مى‏رساند كه در قیامت، خطاب مى‏شود كه: «سلام علیكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار; درود بر شما به [پاداش]آن چه صبر كردید، راستى چه نیكوست فرجام آن سراى‏».

اگر اندكى به آخرت بیندیشیم و گوش دل به سخنان رسولان هدایت‏بسپاریم، یقینا تردید نخواهیم داشت كه ما نیز در آن روز باید به‏انتظار بنشینیم تا كیفر كردار و یا پاداش اعمال خود را ببینیم;روزى كه هر كس دل مشغول گرفتارى خویش است و بدون توجه به عزیزان‏خود كه عمرى را در كنار آنان سپرى كرده و با آنان انسى داشته، درپى یافتن راه گریز است، اما افسوس كه بدان دست نمى‏یابد.

امداد غیبی، حسابی دارد

امداد غیبی، حسابی دارد

امداد غیبی

در مطلب پیشین به معنای ایمان به غیب از زبان شهید آیت الله مطهری پرداختیم. در این مطلب در صددیم تا شرایط بهرمندی از این ایمان در سراسر زندگی را بیاموزیم.

البته مدد غیبی شرایطی دارد؛ معنایش این نیست که ما در خانه مان بنشینیم و بگوییم: ای غیب بیا به من مدد بده! نه، مدد غیبی، قانون و شرایط دارد. پس عمده این است که ما ایمان به غیب و ایمان به مددهای غیبی در یک شرایط معین داشته باشیم.

اصلاً وحی خود مدد غیبی است ولی در مقیاس اجتماع بشر. آنجا که دیگر پای علم بشر، پای فعالیت بشر نمی رسد، آنجا که دیگر پای حس نمی رسد، پای عقل و فکر نمی رسد، خداوند به وسیله ی یک عده به نام «پیامبران» بشر را هدایت و راهنمایی می کند، از غیب مدد می رساند. آنجا که جای عجز و ناتوانی بشر است، دیگر بشر فعالیت خودش را کرده است، کار خودش را انجام داده است، ناتوان است و در قدرت او نیست، جای مدد غیبی است. قرآن درباره ی پیغمبر اکرم می فرماید: و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصحبحتم بنعمته اخواناً و کنتم علی شفا حفرةٍ من النّار فانقذکم منها(1) ای مردم! این نعمت خدا را فراموش نکنید که شما (یعنی شما مردم، شما بشرها، شما انسانها؛ نه تنها شما عربها، بلکه همه ی انسانها) به یک پرتگاه بسیار خطرناکی رسیده بودید و عن قریب سقوط قطعی می کردید. خداوند به وسیله ی این پیغمبر شما را نجات داد، به شما آزادی داد، شما را خلاص کرد. این مدد غیبی است. و چقدر برای زندگی فردی و اجتماعی انسان، این ایمان مفید و نگهدارنده است!

یک حمایتهای غیبی و نهانی هست بالاتر از عقل و فهم و فکر

من نمی دانم با چنین اشخاصی برخورد کرده اید یا نه؛ من برخورد کرده ام و خودم در زندگی شخصی ام چنین تجربه هایی دارم که انسان گاهی این جور احساس می کند که اگر آن راهی را که خدا برای او معین کرده است برود، یک تأییدهایی، یک حمایتهای غیبی و نهانی هست بالاتر از عقل و فهم و فکر او که برای او کار می کند، و چقدر یک چنین ایمانی آدم را نگه می دارد و برای زندگی انسان مفید است!

سيماي انساني قرآن در قيامت

سيماي انساني قرآن در قيامت

حضرت امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «قرآن را بياموزيد زيرا قرآن در بهترين صورت‌ها كه مردم ديده‌اند روز قيامت بيايد و مردم در يكصد و بيست هزار صف هستند، كه هشتاد هزار آن صف‌ها از امت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ است و چهل هزار صف از امت‌هاي ديگر، پس به صورت مردي در برابر صف مسلمانان در آيد و آنها به وي نظر كنند و گويند:

قرآن

 «معبودي جز خداي بردبار و كريم نيست، همانا اين مردي از مسلمانان است كه به سيما و صفت، او را بشناسيم جز اين‌كه او دربارة قرآن كوشاتر از ما بوده و از اين رو درخشندگي و زيبايي و روشني بيشتري به او داده شده كه به ما داده نشده و سپس از آنها بگذرد تا در صف شهيدان قرار بگيرد، شهداء به او نظر كنند و گويند: معبودي جز خداي پروردگار مهربان نيست، اين مرد از شهيدان است كه ما او را به سيما و صفت شناسيم، جز اين‌كه او از شهيدان در درياست و از اينجا به او زيبايي و برتري داده‌اند و به ما نداده‌اند، فرمود: بگذرد تا به صورت شهيدي در برابر صف شهيدان دريا برسد، پس آنان به او نگاه كنند و شگفت آنها بسيار گردد و گويند: اين از شهيدان در درياست كه ما او را به علامت و صفت بشناسيم جز اين‌كه آن جزيره كه اين مرد در آن شهيد شده هولناك‌تر از جزيره‌اي است كه ما در آن گرفتار شديم.

روي اين جهت است كه به او درخشندگي و زيبايي و روشني بيشتري از ما داده‌اند، پس از آنان بگذرد تا به صف پيامبران و مرسلين برسد، در صورت يك پيامبر مرسل، پس پيامبران به او نگاه كنند و تعجبشان بيشتر گردد.

و گويند: براستي اين پيامبر مرسلي است كه ما او را به نشاني و وصفش مي‌شناسم جز اين‌كه به او برتري بسياري داده شده است. پس همگي پيامبران گرد آيند و خدمت رسول خدا آيند و از او پرسند و گويند: اي محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين كيست؟!

فرمايد: آيا او را نمي‌شناسيد؟ گويند: ما او را نشناسيم، او از آنهايي است كه خدا بر او خشم نكرده است.

پس رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: «اين حجت خدا بر مردم است. پس سلام كند و بگذرد تا به صف فرشتگان برسد به صورت فرشته‌اي، پس فرشتگان به او نظر كنند و سخت در شگفت روند و چون برتري او را ببينند بر آنها گران آيد و گويند: پروردگار ما، اين بنده‌اي از فرشتگان است كه او را به نشاني و وصفش بشناسيم جز اين‌كه او از نظر مقام و مرتبه نزديك‌ترين فرشتگان است نزد خداي ـ عزّوجل ـ و از اين نظر نور و جمالي دارد كه ما نداريم.

پس بگذرد تا به درگاه ربّ ـ تبارك و تعالي ـ رسد و پاي عرش به سجده افتد، خداي او را ندا كند: اي حجت من در زمين و اي سخن راست و گويايم! سر بردار و بخواه تا به تو داده شود و شفاعت كن، تا شفاعتت پذيرفته شود، پس سر بردارد و خداي به او فرمايد: بندگان مرا چگونه ديدي؟

عرض كند: بار پروردگارا، برخي از ايشان مرا نگهداري كردند و محفوظ داشتند و چيزي از مرا ضايع نكردند و برخي از ايشان مرا ضايع كردند و حق مرا سبك شمردند و مرا تكذيب كردند، با اين‌كه من حجت تو بر تمامي بندگانت بودم.

آرادي معنوي در اسلام

 

دست

اما نوع ديگر آزادي، آزادي معنوي است. تفاوتي که ميان مکتب انبياء و مکتبهاي بشري هست در اينست که پيغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادي اجتماعي به بشر آزادي معنوي بدهند، و آزاي معنوي است که بيشتر از هر چيز ديگر ارزش دارد. تنها آزادي اجتماعي مقدس نيست بلکه آزادي معنوي هم مقدس است و آزادي اجتماعي بدون آزادي معنوي ميسر و عملي نيست و اينست درد امروز جامعه بشري که بشر امروز مي خواهد آزادي اجتماعي را تأمين کند ولي به دنبال آزادي معنوي نمي رود، يعني نمي تواند، قدرتش را ندارد، چون آزادي معنوي را جز از طريق نبوت، انبياء، دين، ايمان و کتابهاي آسماني نمي توان تأمين کرد.

اساس آزادي معنوي يعني چه و آيا ضرورتي دارد که بشر آزادي معنوي داشته باشد يا نداشته باشد؟ و مخصوصا من اين مسئله را از اين جهت بيشتر مورد توجه قرار مي دهم که امروز توجه به آزادي معنوي بسيار کم شده است و همين، خود يکي از علل نابسامانيهاي امروز است. بسياري خيال مي کنند که اين مسائل ديگر منسوخ شده است. در صورتي که برعکس در عصر امروز نياز بشر به آزادي معنوي از اعصار گذشته اگر بيشتر نباشد، کمتر نيست.

آزادي معنوي يعني چه؟ آزادي هميشه دو طرف مي خواهد به طوري که چيزي از قيد چيز ديگر آزاد باشد. در آزادي معنوي، انسان از چه مي خواهد آزاد باشد؟ جواب اينست که آزادي معنوي برخلاف آزادي اجتماعي، آزادي انسان ، خودش از خودش است. آزادي اجتماعي آزادي انسان است از قيد و اسارت افراد ديگر. ولي آزادي معنوي نوع خاصي از آزادي است و در واقع آزادي انسان است از قيد و اسارت خودش. قهرا اين سؤال پيش مي آيد که مگر انسان مي تواند در قيد و اسارت خودش باشد؟ مگر يک چيز مي تواند خودش هم برده باشد و هم برده گير، هم اسير باشد و هم اسير کننده، مگر چنين چيزي ممکن است؟ جواب اينست: بله ممکن است. در مورد ديگر اگر ممکن نباشد، في المثل اگر در حيوانات بردگي معنوي و متقابلاً آزادي معنوي معني ندارد و امکان ندارد، در انسان اين موجود عجيب، اينکه انسان خود برده و اسير خود باشد و يا خود، آزاد از خود باشد، معني دارد.

بله انسان خودش اسير خودش مي شود، خودش برده و بنده خودش مي شود. انسان دو مقام دارد، دو درجه دارد: درجه داني: درجه حيواني، و درجه عالي: درجه انساني. پيغمبران آمده اند که آزادي معنوي بشر را حفظ کنند. يعني چه؟ يعني نگذارند شرافت انسان، انسانيت انسان، عقل و وجدان انسان، اسير شهوت انسان بشود، اسير خشم انسان بشود، اسير منفعت طلبي انسان بشود. اين معني آزادي معنوي است. هر وقت شما ديديد بر خشم خودتان مسلط هستيد، نه خشم شما بر شما مسلط است، شما آزاديد. هر وقت ديديد شما بر شهوت خودتان مسلط هستيد، نه شهوت شما بر شما، هر وقت شما ديديد يک درآمد غيرمشروع در مقابل شما قرار گرفت و اين نفس شما اشتياق دارد مي گويد اين درآمد را بگير، اما ايمان و وجدان و عقل شما حکم مي کند که اين نامشروع است، نگير و بر اين ميل نفساني خودتان غالب شديد، بدانيد شما از نظر معنوي واقعاً انسان آزادي هستيد. اگر شما ديديد يک زن نامحرم دارد ميرود و حس شهوت شما، شما را تحريم مي کند به چشم چراني و تعقيب کردن، ولي يک وجداني بر وجود شما حاکم است که شما را منع مي کند و تا فرمان مي دهد، فرمانش را اطاعت مي کنيد، بدانيد شما آزادمرد هستيد. اما اگر ديديد تا چشم يک چيزي را مي خواهد مي دويد دنبالش، گوش يک چيزي را مي خواهد مي دويد دنبالش، دامن يک چيزي را مي خواهد، مي دويد دنبالش، شکم يک چيزي را مي خواهد مي دويد دنبالش، شما اسيريد، برده و بنده هستيد.

قرآن را کِشت کنيد!

قرآن را کِشت کنيد!

شأن و مقامِ قرآن در روايات

قرآن را بر ديگر سخنان رفعتي است كه در وصف نمي‎گنجد و آنها را قياس با قرآن نتوان نمود همچنان كه نه مخلوق را با خلق مي‎توان سنجيد و نه افعال آنان را با فعل خدا مي‎توان مقايسه كرد:

قران

«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلي سائِر الكَلام كَفَضْل اللهِ عَلي خَلْقِهِ».[1]

«اِنَّ كَلامَ الباري سُبحانَهُ لايَشْبَهُ كَلامَ الخَلْقِ كَما لايَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2]

مگر نه اينكه قرآن تجلّيِ خاصِ خداوند سبحان مي‎باشد بي‎آنكه به چشم بصر بتوان مشاهده كرد، و به چشم بصيرت به كُنهِ ذاتش پي برد:

«فَتَجَلّي لَهُم سُبْحانَهُ في كِتابِهِ مِنْ غَيْرِ اِنْ يَكُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]

تجلّي اعظمي كه ملموس‎ترين و مشهودترين شهود و حضور را جلوه‎گر است:

«اللّهُمَّ اِنّي أسئلُكَ بِالتَّجلّيِ الأعْظَمِ في هذِهِ اللَّيْلَةِ مِنْ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4]

از اين رو، آنكه شوق ديدار معشوق بسر مي‎پروراند و در هوايِ وصالش، شب را به صبح مي‎رساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقده‎ها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گريان و نالان درمانِ درد مي‎جويد و سكونت در جوارش را مسئلت مي‎نمايد.[5]

امام علي(ع):

فريادگري در روز قيامت ندا مي‎كند: «بهوش باشيد هر كِشتكاري در كِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر كشتكاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)

و آنكه در بازار پرغوغاي زندگي، بهشت برين را بر متاع فاني ترجيح داده، چشمِ اميد به نعمت ابدي دوخته است.

و آنكه از خوفِ غضبِ الهي، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهي نشسته است،[6] همه و همه بايد بسوي قرآن شتاب گيرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهي بهره‎مند گشته، مطلوبِ خويش را بدست آورند:

«اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلي اللهِ فَليَسْتَمِعْ كَلامَ اللهِ».[7] (ص)

(آگاه باشيد هر كه شوقِ ديدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).

«اذا أحَبَّ أحَدُكُم اَنْ يُحدِّثَ رَبَّه فَلْيَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)

(هرگاه يكي از شما عشق و علاقه داشت كه با پروردگارش سخن تازه كند پس قرآن بخواند).

«القرآنُ مَأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]

(قرآن سفره گسترده الهي است پس به تعليم از سفره گسترده‎اش بقدر توان برگيريد).

به پيام ملكوتي قرآن ناطق، علي ـ عليه السّلام ـ ، گوش فرا دهيم كه چه زيبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن مي‎گويد:

«وَ أعلَمُوا أنَّ هذا الْقُرآنَ هُو النّاصِحُ لا يَغشُّ وَ الْهادِي الْذّي لا يُضِّلُ وَ الْمُحدِّثُ الْذي لا يَكْذِبُ وَ ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أحَدَ الّا قامَ عَنْهُ بِزيادَةٍ اَو نُقصانٍ؛ زيادَةٍ في هُديً اَوْ نُقْصانٍ في عَميً».

(آگاه باشيد كه اين قرآن يگانه خيرخواهي است كه تقلب و خيانت نمي‎كند و هدايتگري است كه گمراه نمي‎نمايد و سخنگويي است كه دروغ نمي‎گويد، هيچ كس هم نشين با اين قرآن نگشت مگر اينكه از كنار قرآن با افزايشي و يا كاهشي برخاست، افزايشي در هدايت و يا كاهشي از كوري و ضلالت).

«وَ اعْلَمُوا أنَّه عَلي أحَدٍ بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَةٍ، وَ لا لأحَدٍ قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنيً، فَاستَشْفُوا مِنْ أدْوائِكُمْ، وَ استَعينُوا بِهِ عَلي لأوائِكُم فَإِنَّ فيه شِفاءً مِنْ أكْبَرِ الداءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ الْنِفاقُ وَ الْغَيُّ وَ الْضَلال.

فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِليه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِليَ اللهِ بِمِثْلِهِ».

(و آگاه باشيد كه بركسي از پسِ قرآن فقري نخواهد بود و نه براي كسي قبل از قرآن غنايي حاصل است پس به جهت دردهايتان، از قرآن بهبودي طلب نماييد و بواسطة قرآن بر سختيها ياري جوييد، چرا كه در آن شفايي است از بزرگترين دردها، و آن كفر است و نفاق و تباهي است و ضلالت، پس بواسطة قرآن ازخدا درخواست كنيد و با عشق به قرآن بسويش روي آوريد و با آن از خلقش چيزي نخواهيد چرا كه بندگان (تاكنون) با چيزي همانند قرآن بسوي خدا روي نياورده‎اند).

وَاعْلَمُوا أنَّه شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ يَومَ القيامَةِ شُفِّعُ فيه، وَ مَنْ محَلَ بِهِ الْقُرآنُ يَوْمَ الْقِيامَةِ صُدِّقَ عَلَيه، فإنَّه يُنادي مُنادٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ: «ألا كُلُّ حارِثٍ مُبْتَليً في حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِه غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرآنِ».

8 سرمایه سودآور قرآنی

روزی،امام صادق(ع) به یكی از شاگردان خود فرمودند:در این مدت كه در حال یادگیری از من‌بودی، چه چیز آموخته‌ای؟ آن شخص عرض كرد:هشت موعظه از شما آموخته‌ام.حضرت(ع) فرمودند:آن هشت مسئله را بیان كن!

شاگرد بیان داشت:

1.فهمیدم هر كسی هنگام مرگ،از آنچه دوست دارد جدا می‌شود.سعی كردم تا دوستم كسی باشد كه در وقت مرگ از من جدا نشود، بلكه در تنهایی مونس من باشد و آن دوست،كارهای نیك من است، چنان كه خداوند در قرآن می‌فرماید:«هر كس عمل بدی انجام دهد كیفر داده می‌شود(نساء/ 123)،(و هر كه نیكی كند پاداش آن را می‌گیرد)»

2.دیدم،گروهی به داشتن مال افتخار می‌كنند و گروهی به نیاكان خود مباهات می نمایند و حال آنكه خداوند بلند مرتبه،افتخار را در تقوا و پرهیزكاری، قرار داده است. آنچه كه در قرآن می‌فرماید: «گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست».(سوره حجرات،ایه 13) پس،كوشیدم تا نزد خدا گرامی باشم.

3.دیدم مردم در میان لهو و لعب و هوا پرستی غوطه‌ور هستند،اما از قرآن شنیدم كه می‌فرماید: «آنان كه از خداوند ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند، بهشت جایگاه ایات آنهاست».(سوره نازعات، ایه41 و 40) سعی نمودم تا در مقابل خواهش‌های نفسانی بایستم تا خشنودی خداوند را به دست آورم.

4.دیدم هر كسی كه چیز نفیسی به دستش می رسد،می‌كوشد تا آن را در جای امنی در صندوقی گذاشته تا حفظ شود ولی خدا در قرآن می‌فرماید:«كیست كه به خدا وام (در راه خدا انفاق یا قرض الحسنه) بدهد،تا خدا چندین برابر به او عنایت فرماید».(سوره بقره،ایه 245) من پاداش چند برابر را برگزیدم و صندوقی محفوظ تر از صندوق خدا نیافتم.تلاش كردم كه هر چیز نفیس و گرانبهایی را كه به دستم رسید،برای روز نیازمندی(قیامت) در صندوق الهی ذخیره كنم.

5.دیدم مردم بر سر رزق و روزی حسادت می روزند و حال آنكه خداوند در قرآن می فرماید: ما در دنیا رزق و روزی انسان را تقسیم كردیم. (سوره زخرف،ایه 32) بنابراین،بر هیچ كس حسادت نورزیدم و در برابر مالی كه از دستم رفت، افسوس نخوردم.

6. برخی از مردم با برخی دیگر دشمنی می‌كنند.خداوند در قرآن می‌فرماید:«شیطان دشمن شماست، شما نیز او را دشمن قرار دهید».(سوره فاطر،ایه 6) بنابراین،به دشمنی با شیطان پرداختم و از آن پس،دیگر با مردم دشمنی نورزیدم.

7.دیدم،مردم در راه به دست آوردن روزی بسیار تلاش و پا فشاری می‌كنند(هر چند از راه حرام باشد) حال آن كه خداوند در قرآن می‌فرماید:«نیافریدم جنیان و انسان را مگر برای پرستش خدا،من از آنها روزی و غذایی بر خود نخواسته‌ام(یعنی روزی دهنده ما هستیم نه آنها)،خداوند روزی دهنده تواناست».(سوره ذرایات ،ایات 56 تا 58) دانستم كه وعده خدا حق است و گفتارش راست.اطمینان به وعده او پیدا كردم و راضی به رضایش گشتم،از این راه،به بخشش خداوند دل بستم و دیگر به سراغ روزی (از راه حرام) نرفتم و به انجام وظیفه همت گماشتم.

8.دیدم برخی،به بدن سالم خود،اعتماد دارند و برخی دیگر به مال زیاد خویش دل بسته‌اند و گروهی هم به افراد دیگر تكیه و اعتماد نموده‌اند،و شنیدم كه خداوند می‌فرماید:كسی كه پرهیزكار باشد،خداوند او را از گرفتاری‌ها بیرون آورده و روزی او را از راهی كه گمان به آن ندارد،می رساند، و كسی كه به خدا توكّل نماید،خدا او را كافی است».(سوره طلاق،ایات 2 و 3) با توجه به این ایه، به خدا توكّل و اعتماد نمودم و از دیگران چشم پوشیدم.

 

امام صادق(ع) فرمودند:«احسنت، به خدا سوگند،تعالیم تورات، انجیل،زبور،قرآن و دیگر كتاب‌های آسمانی به این هشت موعظه بر می‌گردد».

جاودانه ترین ترانه تاریخ

اشاره:

اول ماه ربیع الاول سال اول هجری قمری مصادف است با هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه.

داستان هجرت پیامبر(ص) به اختصار این است که عده ای از سران و متمکنان شهر یثرب(که بعد از ورود پیامبر (ص) بدانجا مدینه خوانده شد) با آن حضرت پیمان بستند که در صورت هجرت پیامبر به آن شهر، به آیین اسلام بگرایند.

مشرکان قریش که خیال قتل پیامبر(ص) را در سر می پروراندند با طرح توطئه ای شوم، افرادی چند از قبایل مختلف فرا خوانده شبانه به خانه رسالت هجوم آوردند.

خداوند متعال پیشتر، پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخته و به درخواست وی، حضرت علی (علیه السلام) در بستر ایشان آرمیدند.آنگاه وی همراه با ابوبكر رو به سوی شهر یثرب نهاده در میانه راه برای اینکه از شر مشرکان ایمن باشند به غار ثور پناه آوردند.

مشرکان به سرعت از پی ایشان تا دم غار آمده اما تار تنیده عنکبوت بر دهانه غار و آشیانه کبوتری در میان انبوه تارها، دو اعجاز دیگری بود که مانع ورود مشرکان بدان غار گردید.

شرح این واقعه در سوره مبارکه توبه آیه چهلم چنین آمده است:

"إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ كَفَرُوا ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِینَتَهُ عَلَیهِ وَأَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِینَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَكِیمٌ«توبه/40»

اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‌گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهایی که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است؛ و خداوند عزیز و حکیم است!"

عده ای از قاریان، مقریان و مبتهلان بزرگ عصر طلایی تلاوت مصراز اکبر القراءاستاد مصطفی اسماعیل و ام کلثوم گرفته تا مُرتّل معروف، استاد مشاری العفاسی در عصر حاضر و اخیرا تنی چند ازخوانندگان اسلامی مانند سامی یوسف، ملا باسم، یوسف اسلام و... به اجرای این سروده زیبا در سبکها وقالبهای مختلف لحنی و موسیقیایی پرداخته اند.

 

فرق دنیا،برزخ،آخرت

علامه ی طباطبایی «رحمه الله» می‌فرمایند:

معلول، ترشح علّت است مانند ترشح سایه از صاحب آن. تمامی نقایصی که در معلول وجود دارد از مراتب معلولیت است و در مرتبه علّت، نقصی وجود ندارد.

این عالم، یعنی عالم ماده، معلول عوالمی قبل از خود می‌باشد و آن عوالم علّت این عالمند. (در واقع این عالم نازل شده ی آن عوالم پیشین است.) و به همین ترتیب مساله ادامه پیدا می‌کند و هر عالمی که خود علّت عالم پایین است، معلول عالم بالاتر قرار می‌گیرد تا به حقّ، سبحانه و تعالی منتهی می‌گردد.

نتیجه، این است که: تمامی کمالات موجود در عالم ماده، یعنی دنیای ما، با عالی‌ترین و شریف‌ترین صورت در عالم بالاتر (یعنی عالم مثال یا برزخ) موجود است و نواقص این عالم مختص به خود اوست و در عوالم بالا موجود نیست. این اجمالی است از حقیقتی که، بیان آن حقیقت، آن گونه که شایسته است، یا بسیار مشکل است یا محال.مثلاً تمامی کمالات این عالم، مانند غذای لذید، نوشیدنی گوارا، صورتهای زیبا و امثال این لذایذ، اولین نقصی که دارد این است که دائمی نیست و فقط گاهی از اوقات موجود و قابل بهره برداری و دسترسی است و علاوه بر این با هزاران آفت و مانع خارجی روبرو است که اگر یکی از آنها ظهور پیدا کند تمام لذت را باطل می‌کند.پس لذت و لذت برنده و شیء لذید، همگی بین هزاران مانع و مزاحم خارجی قرار دارند که اگر یکی از آنها ظاهر شود، کار لذت جویی را باطل و بی اثر می‌سازد.

تمامی کمالات موجود در عالم ماده، یعنی دنیای ما، با عالی‌ترین و شریف‌ترین صورت در عالم بالاتر (یعنی عالم مثال یا برزخ) موجود است و نواقص این عالم مختص به خود اوست و در عوالم بالا موجود نیست

چهل گناه زبان

حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:


بهترین اعمال نزد خداوند حفظ زبان است.


بیشترین گناهان فرزندان آدم زبان اوست.


هرکه مردم از زبان او بترسند از اهل جهنم است.


هرکس زبان خویش را حفظ کند به همه قرآن

و سخنان من عمل کرده است.


در ادامه مطلب بخوانید:

ادامه نوشته