«و من لم‌ یتب فاولئك هم الظالمون»(حجرات،11) (وآنها كه توبه نكنند ظالم و ستمگرند)

توبه پیش از آن‌كه مقامی عرفانی برای سالك باشد، راه نجاتی است برای همه خلق تا كه از پیامدهای نامطلوب و ناپسند رفتار و افكار خویش بركنار باشند و امیدی است برای همه كسانی كه به گناه آلوده گشته‌اند و بالاخره شاهراهی است كه هر بن‌بستی را می‌شكند.

چنان‌كه امیرمؤمنان صلوات الله علیه فرمودند: «العجب ممن یقنط و معه النجاة»؛ در شگفتم از كسی كه ناامید گشته است و حال آن‌كه راهی برای نجات خویش دارد. پرسیدند: «و ما النجاة»؟ راه نجات كدام است؟ فرمود: «التوبة و الاستغفار»؛[1] بازگشت و طلب آمرزش.

توبه روزنه‌ای است به رحمت بی‌كران الهی كه اگر كسی بدان نزدیك گردد، آن را دروازة بخشش بی‌حد و اندازة‌ پروردگار بخشنده و مهربان خواهد یافت و اگر كسی از آن بی‌بهره باشد، از رحمت الهی بی‌بهره خواهد بود؛ چه توبه اصلِ جملة مقامات و كلید همه حال‌هاست و اول مقام سالكان است و توبت به مثابت زمین است بنا را. هركس كه وی را زمین نباشد، او را بنا نباشد. همچنین، هر آن كس كه وی را توبه نباشد، او را هیچ حال نباشد.[2]

 چون بنده در توبه صادق باشد، منیب گردد و منیب آن بود كه هر حركت و ترددی كه او را از حضرت عزت مشغول كرده بود، آن را ترك كند و روی دل در حضرت عزت كند.

فضیلت توبه

در فضیلت توبه همین بس كه خدای متعال به همه مؤمنان بدان سفارش فرموده است و فلاح و رستگاری را از نتایج آن دانسته است و فرموده است: «و توبوا الی الله جمیعاً ایها المؤمنون لعلكم تفلحون»(  نور،31)؛ همه به‌سوی خدای باز گردید و توبه كنید ای مؤمنان! بسا كه رستگار شوید و تائب را همین بس كه آن بی‌نیاز یگانه دربارة  او فرمود: «إنّ الله یحب التوابین و یحب المتطهرین»(بقره،222)؛

تائب محبوب خداست همان‌گونه كه پاكان و پالودگان از هر زشتی و نقصی، محبوب اویند.

دور نیست كه آن دو، یكی باشند و تائب، مطهر باشد و از پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- نقل كرده‌اند كه «هیچ چیز نیست دوست‌تر بر خدای عزوجل از برنای تائب»،[3] آن‌كه هنوز چندان آلوده نگشته است، اگر از آلودگی خویش بازگردد، به صلاح و سداد نزدیك‌تر است.

توبه بازگشتن از بدی‌ها، آلودگی‌ها، سستی‌ها و هر آن‌چه نكوهیده است، توبه بازگشت از هر چیزی است كه آدمی را از یاد خدا غافل می‌سازد و توبه بازگشت و بیزاری از هرچه غیر خداست. توبه بیرون راندن شیاطین جن و انس از خانة خداست، پاك ساختن حرم خدا از غیر خداست، آراستن دل به عبادت خدا وسپردن دل به اوست و توبه اندر شرع بازگشتن بود از نكوهیده‌ها باز آن‌چه پسندیده است از شرع.[4]

مراقبت  خدا در  «أفمن هو قائم علی كل نفس بما كسبت».

هنگامی که فرد، رفتارهای خود را به‌خاطر انتساب به نفس، ناقص دانست و خود را از فرو افتادن در هلاكت باز داشت و به‌دقت خود را محاكمه و محاسبه كرد، گاه مراقبت رسیده است.

مراقبت یعنی «خدا را در همه حركات و سكنات ظاهر و خطورات و نیّات باطن، رقیب و مطلع ببیند تا همان‌گونه كه از افعال معاصی در ظاهر بر حذر شده است، در باطن از خطورات مذمومه احتراز كند و شرم دارد.»[5]

بداند كه تنها زشتی‌های او، كارهای ظاهری نبود بلكه بدتر و زشت‌تر از آن، خطورات ذهنی و قلبی بود، در محضر خدای متعال كه بر همه احوال همه‌كس آگاه و ناظر است. خیال ناروا كمتر از عمل ناروا نیست. مگر نه این است كه او بر ظاهر و باطن، آگاه و محیط است و بر او ظاهر و باطن یكسان است؟ «أفمن هو قائم علی كل نفس بما كسبت»(رعد،33