عمر بن خطاب بن نفیل، مكنّی به ابو حفص،چهل سال پیش از هجرت، در مكه معظمه به دنیا آمد و پس از ظهور اسلام،درسال های قریب به هجرت، مسلمان شد و در زمره یاران پیامبر(ص)درآمد. وی، دخترش حفصه را به عقد ازدواج رسول خدا(ص) درآورد و از طریق او، خود را به آن حضرت نزدیك كرد. وی بااین كه در واقعه غدیر خم شاهد معرفی حضرت علی(ع) به جانشینی رسول خدا(ص) بود و به همین جهت نخستین فردی بود كه با علی(ع)به ولایت بیعت كرد و به وی تبریك گفت.

 وی به مدت ده سال و نیم برمسندخلافت اسلامی تكیه زدو در این مدت به مناطق شام،مصر،عراق و ایران لشكر كشی نمود و فتوحاتی نصیب مسلمانان كرد و تغییراتی در زمام داری و تشكیل ادارات و دیوان ها به وجود آورد.تا اینكه در ذی حجّه سال 23 هجری قمری به دست فیروز ابولؤلؤی ایرانی كشته شد. ماجرای قتل وی از این قراراست كه مغیرةبن شعبه، عامل عمربن خطاب دركوفه،به هنگام باز گشت به مدینه منوره،یكی از اسیران ایرانی نژادبه نام فیروز و مكنی به ابو لؤلؤ راكه فردی كاردان و توانمند بود به همراه خویش به مدینه برد ولی در آنجا به وی ستم می كردو برای انجام كارهای زیاد و متحمّل كردن وظایف سنگین،وی راتحت فشار قرار می داد. فیروز در نزد عمربن خطاب از ستمگری و زور گویی مغیرة بن شعبه شكایت كرد،ولی عملاً ترتیب اثری داده نشد و مغیره به إعمال روش های غیرانسانی خویش ادامه می داد.فیروز بار دیگر در نزد عمر بن خطاب مغیره شكایت كرد و عمر به جای دلجویی و یا پشتیبانی از وی،از مغیره حمایت كرد و به فیروز گفت: با آن همه كارهایی كه از تو بر می آید،این مقداری كه مغیره بر تو واجب كرده است چیز زیادی نیست. وانگهی من شنیده ام كه تو می توانی آسیاب بادی بسازی،اگر برای من چنین كاری انجام دهی به تو پاداش نیكو دهم و بگویم كه بر وظیفه ات بكاهند . فیروز گفت:آری من می توانم آسیاب بادی بسازم و برای تو نیز آسیابی بسازم كه آوازه آن به شرق و غرب عالم برسد! عمر بن خطاب ، به اطرا فیان خود گفت:این غلام ایرانی مرا با این سخنانش تهدید كرده است.به همین لحاظ ،عمربن خطاب از سوی فیروز دلهره داشت و پیشاپیش وصیت كرد و أمر خلافت را بر عهده شش تن از معروف ترین صحابه پیامبر (ص) گذاشت.

سر انجام در بیست و هفتم و یا در بیست و ششم ذی حجّه،مورد هجوم متهورانه فیروز ابولؤلؤ قرار گرفت. گویند ابو لؤلؤ سه ضربه و به روایتی شش ضربه كاری بر عمر وارد ساخت و از مسجد گریخت، چندین نفر در پی او دویدند كه دستگیرش كنند، نتوانستند و سیزده نفر از تعقیب كنندگان، به دست ابو لؤلؤ زخمی شده كه شش تن از آنان،جان باختند و سر آخر وی را دستگیر كرده و پیش از آن كه اسیرش كنند،خودكشی كرد(1)و به قولی از دست آنان گریخت و به ایران آمد. هم اكنون، در كاشان مقبره ای است كه منصوب به فیروز ابولؤ ایرانی است .

به هر حال، عمر بن خطاب بر اثر آن ضربات، و فات یافت. باز ماندگان عمر بن خطاب كه از كشته شدن وی به دست یك ایرانی بسیار ناراحت و خشمگین بودند،بی مهابااتباع ایرانی مقیم مدینه را مورد تاخت و تاز خویش قرار دادند.گویند عبیدالله پسر عمر بن خطاب در این اقدام غیر اسلامی و غیر انسانی،سه تن از ایرانی نژاد را صرفاً به جرم رابطه و مراوه پیشین با فیروز ابولؤلؤ،دستگیر و بدون اثبات هیچ جرم و گناهی آنان را كشت و این سه تن عبارت بودند از:هرمزان،جفینه و دخترابولؤلؤ.(2) پس از قتل عمربن خطاب،بنا به توصیه وی و یك جانبه گری های عبد الرحمن بن عوف،رئس شورای شش نفره منصوب عمر ،خلافت به عثمان بن عفان رسید و امام علی(ع) بار دیگر از دستیابی به خلافت اسلامی محروم ماند.

 1- نك: الفتوح[ابن اعثم كوفی]،ص266؛ تاریخ ابن خلدون،ج1 ،ص539 ؛ بحار الانوار[علامه مجلسی]،ج13 ،ص 113و ج92،ص 529 2- حیاة الامام الحسن بن علی(ع)،ج1،ص226